سانی:خدای من اون دیگه چی بود؟
جولیوس: لباس تنش نبودددددد0ـــــــــــــــــــــــــــــــــ0فانورا چشم غره ای رفت و گفت:واقعا متاسفم منحرف انگل جامعه
فاکسی از دهنش خون بیرون ریخت:گررررر...ق...قق...ر..بانی....ت..ت.لنگر.سیاهه....
ریحانه دست فاکسی رو گرفت و گفت:فاکسی؟اوه فاکسی عزیزم.چه بلایی سرت اومده..چشمت..اوهههه اگه بیدار بشی..نه اگه خوب بشی.اوهههه قول میدم هر کاری گفتی انجام بدم.
جولیانا:(پوزخند) هر کاری؟
ریحانه:ا..ا...ره
جولیانا:حتی(سانسور)
ریحانه:چ..چییییی؟ن.ن..می..دونم..خوب...نمیدونمممم...
جولیانا:پس امیدت رو نا امید میکنم چون فاکسی عزیزت میمره.بخواطر اینکه اون توی حالت عادی نیست ممکنه خطر ناک باشه...
ریحانه:(شدت گرفتن گریه)چــــــــــــی؟نههه..نههه امکان نداره داری دروغ میگی ..فاکسی... من...فاکسی عزیزمن...فانورا..سانی؟دروغ میگه مگه نه؟
فانورا:متاسفانه نه.شاید واقعا مجبور باشیم...
ریحانه(زجه زدن)نهههه...دروغـــــــــــــــه..نه کسی به فاکسی دست نمیزنه...من حاضرم باهاش بمیرم...
همون موقع مکس فاکسی رو زیر بقلش زد و به جولیوس گفت:نجاتش میدیم.فانورا تو باهام بیا و یه داروی ارام بخش قوی بهش تزریق کن.جولیوس دنبال یه اتاق با تخت و وسایل خواب بگرد. خوب هم چکش کن.تا ارواح توش نباشه..یا حداقل روح های زنجیره ای مثل اون زن... سانی تو وسایل رو بیار...و تیلا..هی تیلا کجاست...؟؟
تیلا:مم.ن..ای...اینجام
همه باهم:کجـــــــــــــــــــــا بودییییی؟؟؟
تیلا:
مکس:لازم نیست بگب خودمون از اول تا اخرش رو فهمیدیم.تیلا تو این ات و اشغال هارو جمع کن تا از بوی خون خفه نشدیم.سانی برو تا میتونی پودر درست کن و ذخیره کن.خب همه بریم
جولیانا:هـــــــــــــــــــیـے پس من چی؟؟
مکس(پوزخند)تو برو به د دانشگاه ما جادو داره(قسمت چهارم:نفر اول و 666)...
ادامه مطلبما را در سایت دانشگاه ما جادو داره(قسمت چهارم:نفر اول و 666) دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : goolea بازدید : 29 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 15:46